نادر غفاری نسب ، پژوهشگر موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی با بیان این مطلب گفت: در این بین برخی از تولیدکنندگان معتقدند که کاهش قیمت و افزایش کیفیت محصولات تولیدی دو هدف متعارض میباشند که اگر بخواهیم در راستای یکی از این اهداف حرکت نماییم به اجبار از هدف دیگر دور خواهیم شد. بعبارت دیگر این عده از تولیدکنندگان بر این باورند که ارتقای کیفیت محصولات تولیدی مستلزم افزایش هزینههای تولید و متعاقبا افزایش قیمت فروش محصولات خواهد شد.
وی ادامه داد: سوالی که اینجا مطرح میشود اینست که آیا واقعا راهی وجود ندارد که تولیدکنندگان را به دستیابی توام به این اهداف رهنمون شود؟ آیا افزایش کیفیت محصولات تولیدی همراه با کاهش قیمت آنها و یا حداقل با ثابت نگهداشتن قیمتها میسر نمیباشد؟ به نظر میرسد واقعیت چیز دیگری است چرا که در سالهای اخیر ژاپنیها نشان دادهاند که شرکتها میتوانند بدون افزایش هزینهها، بطور مداوم بر کیفیت محصولات بیفزایند.
و اما کیفیت نخستین عاملی است که در جهت برآوردهسازی نیازها و انتظارات مشتریان بکار برده میشود. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد اینست که معنا و مفهوم کیفیت ماورای "به درستی کار کردن" است. نیازها و انتظارات خود را هنگام خرید یک کالا یا خدمت درنظر بگیرید. این نیازها و انتظارات ممکن است شامل عملکرد، شکل ظاهری (زیبایی)، در دسترس بودن، تحویل بموقع، قابلیت اطمینان، قابلیت تعمیرپذیری، مقرون بهصرفه بودن و قیمت باشند.
بنابراین باید کیفیت را بعنوان یک شاخص چندبعدی که نماینده تمامی مشخصات کالا یا خدمت میباشد، دانست که بر میزان برآوردهسازی نیازها و انتظارات مشتریان تاثیر میگذارد.
وی گفت:زمانی که کالا یا خدمت خریداری شده تمامی این نیازها را ارضا نماید، آنگاه گفته میشود این کالا یا خدمت تولیدی از آزمون کیفیت سربلند بیرون آمده است. در غیر اینصورت کالا یا خدمت نامبرده را یک محصول زیر استاندارد مینامند.
وی اظهار داشت: بطور کلی هرچه کیفیت محصول بالاتر باشد، مشتریان تمایل بیشتری به پرداخت پول بابت آن دارند. این امر معقول به نظر میرسد زیرا مواد اولیه و فرایندهای تولید با کیفیت بالا هزینه بیشتری نسبت به مواد اولیه و فرایندهای تولید با کیفیت پایین خواهند داشت. البته باید دقت کرد که رابطه بین کیفیت و هزینه همواره معکوس نیست. با اینکه کاهش کیفیت معمولا با کاهش هزینه همراه است، ولی در برخی موارد این امر منجر به افزایش هزینهها میشود.
به مجموع هزینههای پیشگیری و ارزشیابی "هزینههای کنترل" و به مجموع هزینههای شکست درونی و بیرونی "هزینههای شکست در کنترل" اطلاق میشود. این دو هزینه، در کنار یکدیگر کل هزینههای کیفیت را تشکیل میدهند. بدیهی است که با صرف پول بر کنترل کیفیت میتوان از هزینههای شکست در کنترل کاست. با این وجود، در دیدگاه سنتی، کمیته هزینه کل کیفیت مربوط به حالت کمتر از 100 درصد با کیفیت بودن اقلام میباشد.
وی یاد اور شد:اما تجربه شرکتها در سالهای اخیر حاکی از آن است که این موضوع درست نیست؛ زیرا هزینههای واقعی کیفیت پایین، به قدری زیاد است که سرمایهگذاری بر زمان، پول و تلاش به منظور جلوگیری از مشکلات کیفی همیشه کمتر از هزینههای مستقیم و غیرمستقیم محصول بدون کیفیت میباشد .
حال سوالی که مطرح میشود اینست که چگونه میتوان محصول کیفی تولید کرد؟ بدیهی است که بهبود فرایند تولید منجر به کاهش بسیاری از مشکلات کیفی خواهد شد. بنابراین شرکتها باید به هزینه کل کیفیت محصول بیندیشند و نه صرفا به هزینههای کنترل کیفیت. هزینه شکست در کنترل (مخصوصا هزینه های شکست بیرونی) قابل چشمپوشی نمیباشد. تولیدکنندگان داخلی باید بدانند هزینهای که مثلا یک شرکت خودروساز داخلی بابت خرابی اتومبیل تولیدی در بدو رسیدن به دست مشتری تحمل مینماید به مراتب بیشتر از هزینههای کنترل محصولات در خطوط تولیدی میباشد. بنابراین توجه به طراحی محصول و همچنین طراحی فرایندهای تولیدی باید بیش از گذشته باشد تا محصول تولیدی "ذاتا با کیفیت" بوده و درصد تولید محصولات زیراستاندارد به صفر میل نماید. در این صورت است که دو هدف به ظاهر متعارض ارتقای کیفیت و کاهش هزینه تولید در یکجا جمع خواهند شد.