به گزارش روز سه شنبه بانک و صنعت ،راهاندازی چراغ خاموش بورس انرژی با نزدیک شدن به زمان پذیرهنویسی این بورس و تدوین اساسنامه آن در پلههای پایانی است و هنوز ابهامات جدی کارشناسی درباره آن برطرف نشده است. اگرچه راهاندازی بورس در حوزههای مختلف از جمله انرژی باعث ایجاد شفافیت و واقعیتر شدن معاملات ارزیابی میشود اما دقت در زمان راهاندازی یک بورس به عوامل مختلف، زیرساختی، فنی، قانونی و اقتصادی از آسیبهای آینده در کارکرد چنین بورسهایی خواهد کاست .
در این باره اشاره به چند نکته مرتبط با هم مفید فایده خواهد بود.
۱. تا کنون بازار واقعی انرژی در کشور وجود نداشته است و ساختار مالی تامین انرژی کشور در جیبهای مختلف کشور شکل میگرفت یا اصطلاحا از یک جیب دولت یعنی نفت به جیب دیگر دولت یعنی نیرو میرفت. به دلیل شکل این ساختار که به نوبه خود به دلیل نحوه پرداخت یارانهها شکل گرفته است، عملا قیمت تمام شده هیچ یک از حاملهای انرژی مشخص نشده و تولیدکنندگان ثانوی انرژی از پرداخت قیمت واقعی حاملها معاف بوده و به همین دلیل این حاملها را با قیمت بسیار متفاوتی از قیمت واقعی عرضه کردهاند.
پس از راهاندازی بورس انرژی و انتقال بخش قابل توجهی از معاملات انرژی به این بورس قرار است قیمتهای واقعی مشخص شوند که در بطن این قیمتها به دلیل بهرهوری بسیار پایین تولیدکنندگان ثانوی انرژی مانند برق و فرآورده های نفتی، هزینه این عدم بهرهوری نیز وجود دارد و لحاظ خواهد شد که باید از مصرف کننده اخذ شود. بر این اساس قطعا قیمت برق و فرآورده تولید شده از قیمتهای رقابتی منطقهای یا جهانی بالاتر خواهد بود که پرداخت بهای آن لااقل برای مصرفکننده داخلی بسیار مشکل خواهد بود.
کمااینکه بر اساس اعلام مسئولان حداقل قیمت تمام شده حامل پر مصرف بنزین با احتساب قیمت خوراک ۹۵ درصد فوب خلیج فارس ۷۰۰ تومان در هر لیتر اعلام شده است. این رقم در پالایشگاههای قدیمی به میزان قابل توجهی افزایش مییابد و هزینه حمل و توزیع نیز در آن لحاظ نشده است. قیمت تمام شده برق نیز با احتساب قیمت خوراک فوب خلیج فارس ۹۰ تا ۱۰۰ تومان در هر کیلو وات اعلام شده است که در حال حاضر با قیمت متوسط قریب به ۴۲ تومان در هر کیلووات به مصرفکنندگان عرضه میشود.
بر این اساس باید مشخص شود که در صورت معامله حجم قابل اعتنایی از این حاملهای ثانوی در بورس انرژی، تکلیف قیمت خوراک یا حاملهای اولیه چه میشود و آیا این حاملها نیز با قیمت واقعی به مصرفکنندگان عرضه خواهد شد یا برای آنها یارانهای در نظر گرفته میشود؟ در چنین صورتی نحوه تخصیص یارانه چگونه خوهد بود که از یک سو به از بین رفتن معنای بورس و عدم کشف و تعیین قیمت واقعی و از سوی دیگر به ایجاد بار مالی سنگین در بازار واقعی پولی برای دولت منجر نشود. چنانکه دولت تا کنون با بخش بزرگی از این یارانهها تنها در حسابهای خود و به صورت محاسباتی و غیر دقیق مواجه بوده است.
۲. بورس انرژی از عرضه دو گروه عمده محصولات یعنی حاملهای اولیه انرژی و حاملهای ثانویه یا محصولات نهایی تشکیل خواهد شد. بر این اساس مشخص است که بازار عوامل تولید و رونق آن بیش از محصول نهایی یعنی برق و فرآوردهها خواهد بود. و اقعیت آن است که بازاری را میتوان صاحب رونق دانست که هر دو این گروههای عمده به تناسب با هم در این بورس معامله شوند. به عبارت دیگر تنها در صورتی بورس انرژی رنگ رونق واقعی را به خود خواهد دید که نهادهای تولیدکننده حاملهای اولیه و نهادهای تولیدکننده حاملهای ثانویه همپای هم در این بازار فعالیت کنند
در عین حال سهم بازار حاملهای اولیه در تولید محصولات به قدری زیاد است که میتواند بازار حاملهای ثانویه تحتالشعاع قرار داده و به جد متاثر کند.
شرکتهای تولیدکننده برق در بورس انرژی آینده باید بتوانند حاملهای اولیه را خریداری کرده و محصولات خود را بفروشند. نقش عرضهکنندگان حاملهای اولیه یعنی بخشهای مختلف صنعت نفت در فرآیند راهاندازی و اداره این بورس نادیده گرفته شده و مهار راهاندازی این بورس مهم که توانایی و پتانسیل ایفای نقش بزرگی در آینده بازارهای مالی و اقتصاد ایران حتی بزرگتر از بورس اوراق بهادار دارد در اختیار کوچکترین عضو این بازار یعنی برق قرار داده شده است. این در حالی است که در چالشهای پیش روی این بازار قطعا با تکیه بر اصلیترین منبع فعلی تامین انرژی کشور یعنی سوختهای هیدروکربوری قابل عبور خواهند بود.
در چنین شرایطی اگر نفت و شرکتهای نفتی و پالایشی به صورت فعال وارد این بازار نشوند آیا انتظار رونق این بورس منطقی خواهد بود؟
۳. با این وصف جای این پرسش باقی است که آیا مقدمات ورود شرکتهای نفتی و پالایشی به بورس فراهم شده است؟ برای عرضه حاملهای اولیه که پیچیدگی بیشتری از حاملهای ثانویه انرژی دارد، قطعا زیرساختهای خاص و مشخصی مورد نیاز است که با راهاندازی شتابزده بورس انرژی و اضافه شدن ناگهانی و بدون مقدمه حاملهای اولیه انرژی و نفت و محصولات نفتی به بورسی که پیش از این بورس برق نامیده میشد، فرصت ایجاد چنین ساختارها و مقدماتی برای دستاندرکاران فراهم نخواهد شد.
بازار انرژی با حضور انرژیهای فسیلی به خصوص خود نفت خام بازار ویژهای است که زیرساختهای مرتبط با خود را نیاز دارد و در اساسنامه آن نیز باید موارد شفافیتزا به خوبی لحاظ شود. در واقع این اساسنامه، نوع جدیدی از اساسنامه خواهد بود که باید با حوصله و دقت کافی نوشته شود و قطعا تصویب آن در چند روز عاقلانه نخواهد بود.
بورس انرژی راهاندازی خواهد شد کما اینکه راهاندازی آن یک ضرورت است و در صورت راهاندازی دقیق آن با رعایت جوانب مختلف قطعا منحنی بازار سرمایه محور تعادل این بازار خواهد شد اما سؤال نهایی و مهم آن است که آیا شتاب و سرعت در راهاندازی این بورس به خصوص در حوزه نفت و پالایش باعث افزایش روزنهها و بسترهای به انحراف رفتن این بازار از وظایف اصلی خود نخواهد شد؟
حکایت شتاب در راهاندازی بازار سرمایه و نحوه اضافه شدن دیگر حاملهای انرژی به خصوص نفت خام به آن یادآور حکایت مشهور مثنوی معنوی مولوی درباره ربودن مهار شتری توسط موشی است. شتر به اقتضای طبع آرام خود در مسیری که موش آن را هدایت کرده حرکت میکند. پس از چندی به نهری میرسند و موش که از هدایت شتر بزرگی مغرور شده بر جای خشک میشود. شتر به موش طعنه میزند که عمق آب تا زانوست و موش پاسخ میدهد که از زانو تا زانو تفاوتها بسیار است.