پایدار نماند مال بی تجارت زندگی بهادار تعهدی به ضمانت ملل اپلیکیشن پرداخت صاپ در مقابل اعتماد شما؛ مسئولیم خدمات دیجیتال بانک ایران زمین؛ تجربه ای متفاوت
آرشیو اخبار
روز
ماه
سال
پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري اسلامي ايران خانه ملت - خبرگزاري مجلس شوراي اسلامي پرتال جامع قوه قضائيه جمهوري اسلامي ايران logo-samandehi
  • | انصراف
به کانال تلگرام بانک و صنعت بپوندید بانک و صنعت را در اینستاگرام دنبال کنید
شماره: 1195 تاریخ : 1390/04/31-00:00:00
,17,
پارک در شانه خاکی 500 تومان ، لب ساحل 1000 تومان و . . .

اندر حکایت صنعت توریست

پارک در شانه خاکی 500 تومان ، لب ساحل 1000 تومان و . . .

اغلب وقتی تعطیلات آخرهفته به 2 یا 3 روز افزایش پیدا می کند ، خیلی از مردم مخصوصاّ تهرانیها وساکنین اطراف آن ، برای فرار از گرد و غبار و آلودگی به سمت شهر های شمالی حرکت می کنند که این آغاز بعضی از حکا

 

چند وقت پیش برای تعطیلاتی که دولت برای نیمه شعبان به صورت رسمی و غیر رسمی در نظر گرفته بود راهی شمال کشور و خطّه ی مازندران شدیم و از آن جا که نمی خواستیم به ترافیک آخر هفته برخورد کنیم ، شب هنگام بار سفر را بسته و به انفاق خانواده  حرکت کردیم .

نزدیک نیمه شب بود که به پارک میرزا کوچک خان جنگلی واقع در 10 کیلومتری آمل رسیدیم و فقط برای چند دقیقه از ماشین پیاده شدیم تا خستگی به در کنیم، مجدداً خواستیم که سوار شده و حرکت کنیم که دیدم ،یک نفر مرد با لباسی ژولیده و در هم برهم یک برگه به من داد و گفت 500 تومان می شود ! ! !  اوّلش خیلی جا خوردم وکمی هم ترسیدم چون فقط یک ماشین دیگر با کمی فاصله از ما ایستاده بود و کسی هم آن نزدیکی دیده نمی شد ؛ پیاده شدم وگفتم سلام ، شما ؟ گفت من پارکبان  هستم ؟!  گفتم خوب به فرض که باشید ! امرتون ؟ گفت توقّف کردی باید 500 تومان بدی ! گفتم :چند دقیقه نشد وفقط جهت ، بازدید ماشین بود و سریع راه افتادم ، گفت مهم اینکه ایستاده ای وچون توی شانه خاکی ایستادی  500 تومان باید بدهی اگر هم ناراحتی از این به بعد وسط خیابان توقّف  کن ونیا داخل خاکی !  گفتم چند دقیقه 500 تومان است ؟ گفت فرقی نداره چه یک دقیقه چه یک ساعت !  ماجرا داشت  خیلی جالب می شد و من گفتم لطفاً برگه پارکبان را بده ؛ ایشان هم یک برگه از شرکت "سرمایه گذاری سهام عدالت" به من داد که معلوم بود کپی بسیار ناقصی از یک برگه است و هیچ ربطی به پارکبان نداشت .

گفت بفرما، با اعتراض گفتم این که برگه ی پارکبان نیست ، مال یه شرکته ،تازه چه کسی به شما اجازه داده که این کار را انجام بدهی ؟ گفت جناب سرهنگ ! گفتم خودش    کجاست ؟ گفت تو جیب منه ! این موقع که سرهنگ اینجا نیست !  از یک طرف خنده ام گرفته بود واز طرف دیگر عصبانی شده بودم چون ماجرای دزد سرگردنه را شنیده بودم امّا پارکبان نیمه شب دم جنگل را ندیده بودم و از همه مهمتر پارکبان شبانه روزی را اصلاً ندیده بودم ! به هر صورت گفتم ، نصفه شبی نه حال بحث دارم نه کلنجار رفتن با تو و خواستم راه بیفتم که گفت فردا که جناب سرهنگ  برگه جریمه را فرستاد دم در خانه می فهمی چی گفتم ! گفتم باشه سلام من را به جناب سرهنگ برسان  وحرکت کردم . به محض حرکت کردن ، یاد تلفن 110 افتادم و بعد از تماس ، اپراتورگفت : یک گشت می فرستم تا تحقیق کنه امّا به فاصله ی اندکی بعد گفت: آقا پولش رو بده شاید پار کبان باشه ! ! !

یاد حرف یکی از دوستانم افتادم که همیشه می گفت :" اگه قرار باشه پول بگیرن شبانه روزی این کار انجام می شه امّا بلعکس اگر قرار باشه پول پرداخت کنند ، یا دستگاه خرابه یا پول ندارن یا هزار بهانه دیگر" .

در هر صورت طّی مسیر کردیم و به بابلسر رسیدم  و عصر همان روز به سمت دریا حرکت کردیم و به محض رسیدن به ساحل دریا یک نفر را دیدیم که به سمت ما آمد و گفت : آقا توقف می کنید ؟ گفتم آره ، گفت : 1000 تومان می شه ! گفتم چی ؟ گفت توقف کنار ساحل !  ( انگار ما روی نوار پارکبان قرار گرفته بودیم و خودمان هم بی خبر بودیم )؛ گفتم شما برگه دارید ؟ گفت نه امّا کار ما قانونی است ؛ گفتم چه خدماتی می دید در قبال این هزینه ، گفت : دریا را نظافت می کنیم ! ( البته احتمال دادم که منظورش ساحل دریا باشه ) گفتم تا جایی که چشم کار می کنه زباله و بطری های مختلف رو زمینه ،شما کجاشو نظافت کردید ؟ گفت بحث ندارم ساحل خصوصی است و باید پول بدهید ، ناراحتی برو !  ( امّا ساحل عمومی بود ) در این هنگام چندین مامور نیروی انتظامی آمدند و گفتند که این شخص از صبح داره مردم را سر کیسه می کنه ، من با تعجب گفتم : پس شما چکاره اید ؟ گفتند به ما مربوط نیست ! ! ! البته یکی هم با پوزخند گفت : شما که تهرانی هستید حالا مگه چی می شه !

مجدداّ زنگ زدم به 110 و این دفعه مامور گفت که این کار غیر قانونی است مخصو صاً اگر برگه نداره ؛ امّا ما کاری نمی تونیم بکنیم ، فقط وقتی در گیر شدید به ما زنگ بزنید تا نیرو بفرستیم ! ! !

یک نفر که شاهد ماجرا بود گفت زنگ بزن 124 تعزیرات ببینیم ماجرا چیه ، امّا بعد از چندین بار تماس و شنیدن پیغامگیر خارجی تلفن، عطاعش را به لغایش بخشیدیم و از این کار هم ناامید شدیم .

این مسئله چندین روز فکر مرا به خود مشغول کرده بود و دائم فکر می کردم که متولّی این امور چه کسانی هستند ؟ چرا هر شخصی به خودش اجازه می دهد که مردم را سر کیسه کند و یا هزاران بی قانونی دیگر را انجام دهد ؟

 کشوری که در حال گذر از تنگناهای بی شماری است و خود را در حال همتراز کردن با کشور های پیشرفته می بیند ، چگونه     نمی تواند از پس این معزلات پیش پا افتاده بر آید ؟

 از این ماجرا چند روزی نگذشته بود که برای جلسه ای به سمت پارک نیاوران به راه افتادم و بعد از پارک  ماشینم ،منتظر پارک بان شدم و کمی خوشحال ،چون فکر می کردم اینجا قانون رعایت می شود و  مشکلی نیست  !  امّا بعد از آمدن پارک بان و پرداخت هزینه ی 1 ساعت که می شد 300 تومان ، پارک بان از پرداخت الباقی پولم خود داری کرد و گفت :" شهرداری اجاره هارا زیاد کرده و ما باید رسید 300 تومانی بدیم امّا 500 تومان در یافت کنیم چون نمی تونیم اجاره ها را در بیاوریم " ! !

 حمید بیات

 



ارسال به دوستان با استفاده از:

نظر کاربران

Memory usage: 202
آینده خواندنی است طرح آرامش پست بانک ایران