به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، . طی سالهای اخیر علاقه و توجه وافری به تحلیل رابطه مکان و بزهکاری و مطالعه تاثیر متقابل انسان و محیط و شرایط و زمینه شکلگیری الگوهای مکانی بزهکاری به وجود آمده است و بروز انواع ناهنجاریهای اجتماعی و از همه مهمتر وقوع جرائمی چون مواد مخدر، سرقت، تکدیگری، شرارت، درگیری و نرخ بالای بزهکاری در شهرها در مقطع کنونی دغدغهای برای مدیران شهری و دستاندرکاران قضایی و انتظامی است که با تحلیل و شناسایی کانونهای جرمخیز برای مقابله و کنترل محدودههای آلوده به آنها میتوان به جامعه نظامی و انتظامی و شهرداری کمک کرد تا مردم هرچه بیشتر آرامش و امنیت را احساس کنند.
اصطلاح کانونهای جرمخیز یا مکانهای جرمخیز بیانگر مکانهایی با میزان بالای ارتکاب بزهکاری است که میتواند بخشی از شهر، یک محله یا چندین خیابان را شامل شود و حتی ممکن است یک خانه یا مجتمع مسکونی باشد؛ از اینرو جرمشناسان کانونهای جرمخیز را محدودهای میدانند که در آن نسبت به محدودههای دیگر مردم با تماس تلفنی تقاضای کمک بیشتری را از پلیس میکنند.
در تحلیل مکانهای جرمخیز نخستین گام شناسایی و تشخیص صحیح این محدودههاست و گام بعدی تشخیص عوامل و دلایل مختلف کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و مهمتر از آن فرهنگی است و پس از آن امکان مبارزه با این عوامل و پاکسازی آنها صورت میگیرد. بدین وسیله شهرداری میتواند میزان کنترل و مراقبت خود را در این محدودهها افزایش دهد و با تخصیص بیشتر منابع اعم از امکانات و نیروهای انسانی از تعداد بزه ارتکابی در این محدودهها بکاهد.
اغلب چنین فرض میشود که مساله پیشگیری از جرم، مسالهای تخصصی بوده و به راحتی از دیگر اقدامات اجتماعی قابل تفکیک است و بر مبنای این نگرش پیشگیری از جرائم باید صرفا در بستر آکادمیک مورد بررسی قرار گرفته و در نظام عدالت کیفری و پلیس به اجرا گذاشته شود ولی همانگونه که کارشناسان اغلب اشاره میکنند بسیاری از اقدامات موثر بر کاهش جرم، هیچگاه عنوان پیشگیری را یدک نمیکشد.
در بررسی جرائم شهری به چهار عامل کلیدی1-قانون2-مجرم3-بزه دیده (شخص یا شیء) 4-مکان جرم (محدودههای خاصی که وقایع مجرمانه در آن اتفاق میافتد) بسیار تاکید میشود که شهرداری در فراهم کردن مکان عاری از جرم میتواند نقش بسزایی را با اقدامات خود ایفا کند. بنابراین شناسایی شرایط مکانی به وجود آورنده و تسهیلکننده این فرصتها و ارائه رهنمود برای تغییر این شرایط و تبدیل آن به فضاهای مقاوم در برابر ناهنجاریهای اجتماعی نظیر احداث پارک و فضای سبز، تعریض خیابانها و معابر، ایجاد مکانهای تفریحی سالم و سامان دادن به مناطق مسکونی و غیرمسکونی متروکه که در حال حاضر از مهمترین کانونهای جرمخیز در شهرها هستند، میتواند از اقدامات مهم شهرداری در جلوگیری از افزایش ارتکاب جرائم در سطح شهرها باشد. برای مثال وجود متکدیان در کوچه و خیابانهای شهر که بخشی از ناهنجاریهای اجتماعی است که در مواد 712 و 713 قانون مجازات اسلامی برای آن مجازات در نظر گرفته شده زیرا تکدیگری امروزه معنای واقعی خود را که طلب کمک است، از دست داده و به پول درآوردن از افراد، باسماجت و زیرکی تبدیل شده که خداوند هم در قرآن کریم در آیه 273 سوره بقره به طور صریح این عمل را ناپسند دانسته است یک نوع هرج و مرج و بینظمی را به نمایش میگذارد که شهرداری باید با تدابیر مفید اقدام به جمعآوری متکدیان از فضای شهری کند.
بنابراین از دیدگاه اکولوژیک شهر یک ارگانیزم اجتماعی است که در چارچوب فرایند اکولوژیک عمل میکند یا به عبارتی شهر یک اجتماع اکولوژیک است که نابرابری اجتماعی در ورای تمام مسائل، یک واقعیت اجتماعی است که جرمشناسان در نظریه پنجره شکسته بر این عقیدهاند که محیطزیست شهری نقش بسیار مهمی در شکلگیری رفتار و نگرش افراد دارد و بر این باورند که غفلتهای کوچک مقیاس همچون برجای گذاشتن یک پنجره شکسته و تعبیه نشده، گویای پیام زوال و بیتفاوتی است که حتی موجب تشویق رفتارهای ضداجتماعی میشود که به مرور زمان به جرم و جنایت بزرگتری تبدیل میشود چون جرم نتیجه یک نابسامانی وضعی است که از یک مکان شروع میشود و گسترش مییابد و آن کسی که تمایل به شکستن قانون و ناهنجاری اجتماعی دارد با بیتوجهی مسئولان شهری دست به اقدامات مجرمانه میزند و در اثر این اقدامات بیتفاوتی و بیقانونی ازخیابانی به خیابان دیگر شهر سرایت میکند و این پیام را میدهد که از این قرار هرکاری را که بخواهید، مجاز به انجام آن هستید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود.
همچنین نظریه فضای قابل دفاع میتواند از جمله راهکارهایی باشد که شهرداری بتواند با مهم قراردادن آن در امورات کالبدی و طراحی پروژههای ساختمانی و زیربنایی شهر از ارتکاب جرائم جلوگیری کند زیرا میان اشکال مختلف طراحی و کالبدی شهر و الگوهای جرم رابطه مستقیمی وجود دارد و فضای قابل دفاع، ابزاری برای بازساخت محیطهای مسکونی شهر است، به گونهای که با برخی از اقدامات نهادهایی مانند شهرداری میتوانند دوباره به محیطهای سرزنده و قابل زیست تبدیل شوند و کنترل آن نه به دست پلیس و اقدامات قهرآمیز، بلکه به دست اجتماع مردم انجام پذیرد و همچنین طراحی فضای شهری میتواند هم در انتخاب مکان جرم و هم در ارتکاب نوع جرم به تبهکار کمک کند یا اینکه وی را مخفی سازد و در برخی از مکانهای شهر به علت ساختار کالبدی نامناسب و شاخصههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ضعیف ساکنان و استفادهکنندگان این مکانها، فرصت و امکان بزهکاری بیشتر است و در مقابل در برخی دیگر از محدودههای شهر به دلیل وجود موانع و شرایط بازدارنده نرخ بزهکاری و کانونهای جرمخیز اندک است.
با این وجود جرم و جنایت از الگوهای اجتماعی و فیزیکی شهر تبعیت میکنند که شهرداری میتواند طی تدابیری از شکلگیری محدودههای آلوده و نامناسب جلوگیری کرده تا زمینه شیوع ارتکاب جرائم انفرادی نظیر مصرف مواد مخدر، تزریق و اسکان یافتن مجرمان بیسرپناه در مناطق متروکه و ساختمانهای فرسوده از بین رود.