به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، برای مثال این طرز نگرش که شراکت بد است، موجب شده بسیاری از فعالیتهای اقتصادی نتیجه مطلوب ندهد، مشاغل کمبازده باشد و تعارض و اختلاف مانع از تحولات بزرگ شود. نمونه ضرر فقدان مشارکت در فعالیتهای اقتصادی عدم توسعه یافتگی بخش کشاورزی است. در حال حاضر در کشور ما کشاورزانی با زمینهای کوچک و کشت و کار متنوع کنار هم گرد آمدهاند و عمده سود آنها برداشت از چند درخت و محصول ناچیز است. تازه 70 درصد سود ناچیزاین خرده مالکیها به جیب دلالها میرود. مردم حاضر میشوند یک فعالیت کوچک و کمبازده داشته باشند و دلالیهای ناعادلانه را در کنار خود بپذیرند اما عواقب منفی داشتن شریک تجاری را تجربه نکنند. ضربالمثلها و اصطلاحات فرهنگی ما نیز این موضوع را پررنگ کرده است. «اگر شریک خوب بود، خدا شریک میگرفت.» عدم بهرهگیری از نظرخواهی و مشورت با دیگران نیز نگرش دیگری است که در واقع جزو 10 دلیل اصلی و حتی نخستین دلیل شکست کسب و کارها محسوب میشود.
نگرش منفی دیگر، رقابت مخرب میان افراد برای به دست آوردن موقعیتهای مطلوب اقتصادی است. رقابت افراد به جای اینکه بر تلاش آنها برای بالا بردن موقعیتهای شغلی و بازدهی کاری بیفزاید، انگیزه آنها را برای سرکوب دیگران تقویت کرده است؛ ارتقای شغلی یعنی پایین کشیدن دیگران.
نکته بعدی دیگر فرقهنگری است. خود در گذشته ترکیبی بود از افراد شهرها، قومیتها و مجموعه یک کشور اما اکنون خود یعنی زن، بچه و فرزند. گاهی حتی این دایره به یک شخص محدود میشود. به گفته کارشناسان، این طرز فکر فعالیتهای اقتصادی را به حاشیه برده و از آنها مجموعههای کوچکی ساخته که بسیار فناپذیر است.
نگرشهای منفعتطلبانه به کار
دکتر علیرضا شریفییزدی، جامعهشناس در این رابطه به «کسبوکار» میگوید: کار یک مساله عینی است، پیشزمینههایی دارد و در پس این پیشزمینهها نگرشی اعتقادی و فلسفی نهفته است. پیشزمینهها در حقیقت چارچوبها و پایه اصلی فعالیتهای اقتصادی کسب و کار را چه در خدمات کشاورزی و چه در صنعت شکل میدهند. اگر ما براساس نگرش سنتی یک نگرش فردمحور و با نگرش منفعت شخصی به فعالیتهای اقتصادی نگاه کنیم، طبیعی است که این نگرش یک مانع بزرگ و یک سد بزرگ برای گسترش و موفقیت اقتصادی چه در سطح میانه، خرد و کلان است.
تضاد کسب و کارهای امروزی با نگرشهای سنتی
نکته بعدی این است که ما در دنیای مدرن امروز و در اقتصاد و کسب و کار پیچیده امروز نمیتوانیم براساس دیدگاه و نگرشهای سنتی دهههای گذشته فعالیت مطلوب داشته باشیم. باید بدانیم به نسبت رشد جامعه، نگرش ما هم نیاز به تغییر دارد، حال این تغییر به چه شکل است؟ پاسخ این است که دستگاه تعلیم و تربیت ما و بعد از آن وزارت علوم و آموزش وظیفه دارند ضمن آموزش کسب و کار و شیوه تولید به دانشجویان در ایجاد یک نگرش درست مبتنی بر شرایط و مقتضیات روز جامعه و کشور برای این افراد هم اقدام کنند.
فعالیت اقتصادی صرفا برای پاسخگویی به نیاز معیشتی نیست
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: ما باید به انسانها آموزش بدهیم که فعالیت اقتصادی صرفا برای پاسخگویی به نیاز معیشیتی خانواده نیست، بلکه یک نوع فعالیت اجتماعی است که خاصیت آن در همه ردهها باید دیده شود. ما عضوی هستیم از یک جامعه بزرگتر و هر فعالیت اقتصادی ما گرده خورده به نیازها، خواستها و موقعیتهایی که در جامعه وجود دارد. این سطح نگرش کمک میکند ما موفقتر باشیم و هم اینکه در حقیقت جامعه از فعالیت اقتصادی ما سود ببرد، از جمله این موقعیتها مساله مشارکت آحاد جامعه در فعالیتهای اقتصادی است. باید روی نگرش نسل جوان کار کنیم که فعالیتهای اقتصادی کوچک موفقیت چندانی نه برای فرد و نه برای جامعه دارد. هر چه مشارکت بیشتر باشد، تشکیلات بیشتر و سهامداری بیشتر است. با این وجود طبیعی است که نه تنها موفقیت ما بالاتر خواهد رفت، سود جمعی نیز بالاتر میرود و احتمال سقوط ما بهشدت کاهش پیدا میکند و جامعه قویتری خواهیم داشت.
وی توضیح میدهد: آموزش جنبههای مختلفی دارد. در باب آموزش فعالیتهای تجاری لازم است از آموزش محتویات، آموزش اخلاق در تجارت اقتصاد و کسب و کار بهرهمند باشیم. برخی از این آموزشها وظیفه قانون است که تلاش میکند تا افراد امنیت داشته باشند. برخی هم مربوط به قوانین استاندارد و حمایت از تولیدکننده، مصرفکننده است اما بخشی نیز بر میگردد به اینکه ما به تک تک افراد جامعه آموزش بدهیم. جنبههای اخلاقی منبع اصلی آموزههای اعتقادی این بستر آموزشی را فراهم کردهاند. بعد از آن، این اصلیترین منبع خانواده و بعد به صورت کلان و رسمی نظام آموزشی چه آموزش و پرورش و چه آموزش عالی است.
ثمانه نادری