پایدار نماند مال بی تجارت زندگی بهادار تعهدی به ضمانت ملل اپلیکیشن پرداخت صاپ در مقابل اعتماد شما؛ مسئولیم خدمات دیجیتال بانک ایران زمین؛ تجربه ای متفاوت
آرشیو اخبار
روز
ماه
سال
پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري اسلامي ايران خانه ملت - خبرگزاري مجلس شوراي اسلامي پرتال جامع قوه قضائيه جمهوري اسلامي ايران logo-samandehi
  • | انصراف
به کانال تلگرام بانک و صنعت بپوندید بانک و صنعت را در اینستاگرام دنبال کنید
شماره: 261 تاریخ : 1390/03/20-00:00:00
,17,
 بنی آدم اعضای . . .

بنی آدم اعضای . . .

در ترافیک ایجاد شده بر اثر تصادف، مجروحانی که بر زمین افتاده بودند، بی توجه آمبولانس و مامور پلیبسی که در نزدیکی حضور داشت، همه و همه علاوه بر عواطف و احساسات انسانی ، بار اقتصادی برای یک جامعه به دنب

از ابتدای پل سید خندان ترافیک شدیدی به چشم می خورد ، آهسته در حال حرکت بودم که صدای آژیر یک آمبولانس توّجه ام را به خود جلب کرد ؛

 

شاید به فاصله چند ده متر جلوتر ،یک موتوری با سرنشین ا نش افتاده بودن روی زمین و یکی از آنها از شدت درد و جراحت  بدجوری به خود می پیچید .

 

من که تقریباً پشت آمبولانس بودم فکر کردم الآن اورژانس به دادشون میرسه ، امّا در کمال ناباوری دیدم آمبولانس از کنار آنها رد شد و به راهش ادامه داد ، ابتدا خیلی ناراحت شدم امّا  با خودم گفتم که شاید مریض داشته و یا یک تصادفی توش بوده که با عجله رد شده به همین دلیل پیچیدم و جلوی موتوری ایستادم و به یکی از سرنشین های موتور که حالش بهتر بود گفتم احتیاج به کمک ندارید ؟ سرنشین موتور که کمی جا خورده بود گفت : الآن یکربع ساعته اینجا هستیم امّا کسی به کمکمون نیامده ، تو رو به خدا دوستم رو برسون بیمارستان ! خیلی متعجّب شدم ، از همه اون آدم هایی که این ترافیک و راهبندان را تحمّل می کردند و وقتی از کنار موتوری رد می شدند فقط یه نگاه حواله می دادند و پا روی گاز و . . .

 

 (فقط اسم انسان را نباید با خودمون یدک  بکشیم و به خودمون ببالیم که اشرف مخلوقاتیم ! )

 

پیاده شدم و با هزار بدبختی( به کمک سرنشین موتور که حالش بهتر بود) راننده موتور که پاش شکسته و داد می زد را روی صندلی عقب خواباندم تا به بیمارستان برسونم ؛ و اینجا بود که دیگه تحمّلم تموم شد و دوست داشتم داد بزنم و شاید اگه دستم بهشون می رسید حتماً داد هم می زدم چون ، یک بنز اداره محترم راهنمایی و رانندگی دقیقاً مثل بقیه از کنار ما رد شد و فقط نیم نگاهی به ما انداخت و بعدش گاز ماشین رو گرفت و رفت ! ! !

 

اصلاً این ترافیک که بیشتر بخاطر تصادف بوجود آمده بود براش مهم نبود چه برسه به سرنشین های موتور !

 

 ( شاید برای شما هم سخت باشه باور کردن این ماجرا ،امّا حدود 10 سال پیش هم دقیقاً اینچنین صحنه ای را در تقاطع مدرس با دستگردی شاهد بودم ، !

واقعاّ باورم نمی شه که این آدم ها که توی ماشین هایی که با پول مالیات من وتو و با پول بیت المال تهیه شده می نشینند و با حقوق بیت المال هم روزگار را سر می کنند، تا این حدّ نسبت به هم نوع و یک انسان بی تفاوت باشند.

 

متاسفانه هر چند صباحی یکی از آقایان مسئول به اصطلاح خوش صحبت از خدمتگزاری و چنین کلماتی که باید بیشتر در قصّه ها به آنها پرداخت یادی می نماید امّا غافل از اینکه گروهی از این آقایان خود را از ما نمی دانند ! از قدیم گفته اند که " مشک آن است که خود ببوید نه که عطّار بگوید ".

 

کاش بر خوردی اساسی با چنین معضلاتی که آبروی انسانیت را به خطر می اندازد صورت می گرفت تا متکبران به اصطلاح خدمتگزار به کارشان کمی فکر نمایند .

 

ما که به این گفته عادت کرده ایم " پیگری می نماییم و اشخاص خاطی را به مقامات قضایی معرفی خواهیم کرد " امّا،بیایید به چنین افراد نالایقی اجازه وارد شدن در بحث انسانیت را ندهید که چهره و قداست  انسانیت را نیز خدشه دار می کنند .

 

 ایکاش روزی برسد که همه خود را در مشکلات هم سهیم بدانیم ؛ "و مرگ خوب است امّا برای همسایه "را از اذهان دور کنیم .    

 حمید بیات

 



ارسال به دوستان با استفاده از:

نظر کاربران

Memory usage: 324
آینده خواندنی است طرح آرامش پست بانک ایران