به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، دست یافتن به یک آینده شغلی باعث شد رشته حسابداری یا برخی از رشتههای مهندسی زمانی جزو پرطرفداران و پرمتقاضیان رشتههای دانشگاهی باشند. اکنون نه افزایش دانشگاهها، نه گرفتن نمره قبولی از دانشگاه و نه کاهش هزینههای دانشگاهی، دانشجویان را به چرایی و توجیه نیافتن شغل در آینده نزدیک، متقاعد نمیکند. بازار کار برای فارغالتحصیلان دانشگاهی روز به روز بدتر میشود و تقاضای چند برابری فارغالتحصیلان دانشگاهی در بازار کار نسبت به سایرین هشداری است به دانشجویان و عاملی است برای دلسردی آنها از تحصیل و دانشگاه.
از طرفی تحصیلات دانشگاهی اولویت بازار کار نیست و چشم یکسان بازار کار به همه متقاضیان، برای معرفی تفاوتهای تحصیلکردهها با غیره فرصتی نگذاشته است. غرور دانشجویان به باور آنها خیلی وقت است زیر پای بازار کار له شده، بیش از 30 درصد آنها افسرده و مضطرب و بیش از 65 درصد آنها از پیدا کردن شغل ناامیدند.
دانشجویان و حتی غیردانشگاهیان طبق آنچه از عرف فراگرفتهاند، به رشتهای برچسب خوب بودن میزنند که آینده شغلی داشته باشد. بازار داغ مشاورههای تحصیلی، کافینتها و همهمه همه زمان انتخاب رشتههای دانشگاهی نیز نشان از این دارد که خواسته همه از دانشجو گرفته تا خانوادهها یک چیز بیشتر نیست؛ رشتهای انتخاب کنند که بازار کار بهتری دارد. اول سال تحصیلی هم که میشود، سوال اکثر دانشجویان در بدو ورود به دانشگاه از اساتید این است: آیا رشته تحصیلی ما آینده شغلی خواهد داشت؟ پاسخ استاد هر چه باشد، بازتاب آن روی تحصیل دانشجویان مشاهده خواهد شد. هر که رتبه بهتری دارد، شانس بهتری برای گزینش رشته بهتر و رشته بهتر نیز از نظر خیلی یعنی رشتهای با وجود آینده اقتصادی.
با این وجود درس و دانشگاه، دغدغههای دیگری هم برای دانشجویان دارد؛ همه آنهایی که با درس و دانشگاه آشنایی مختصری دارند، میدانند نخستین و مهمترین چیزی که یک دانشجو برای ورود به دانشگاه چه دولتی و چه غیردولتی نیاز دارد، پول و اندک سرمایه مادی است. از خرید کتاب گرفته تا لباسهای دانشگاه و سایر خدمات دانشگاهی، سرویس توزیع غذا، خوابگاه و... نیاز به داشتن حداقل سرمایه دارد که شاید در حد توان مادی همه خانوادهها نباشد. با این حساب هر دانشجو سالانهدر مقاطع مختلف هزینههایی به خانواده و کشور تحمیل میکند که برآورد آن در مقاطع مختلف طبق آنچه در بودجه تعیین شده، به این صورت است: هزینه هر دانشجو در مقطع کاردانی براساس آخرین آماری که اعلام شده در کمترین میزان خود یک میلیون و 700 هزار تومان، در مقطع کارشناسی یک میلیون و 900 هزار تومان، در مقطع کارشناسی ارشد 4 میلیون و 500 هزار تومان و در مقطع دکترای حرفهای 6 میلیون و 200 هزار تومان. هزینه دانشگاههای غیردولتی و شهریههای آن نیز مبلغ سنگینی بر این هزینهها اضافه میکند که اگر بخواهیم آن را به حساب آوریم، میزان زیادی خواهد شد که پرداخت آن تنها از پس خانوادههای متمول برمیآید.
با این حال دغدغه خانوادهها، دانشجویان و حتی اساتید دانشگاهی این هزینهها نیست، بلکه آیندهای است که قرار است به دنبال این هزینهها برای دانشجویان رقم بخورد. به راستی تحصیل با وجود معضلات بیکاری و مشکلات بازار کار تا چه اندازه مقرون به صرفه خواهد بود؟ آیا دانشجویان با وجود بازار سوت و کور یک رشته، حاضر به گزینش آن خواهند شد؟ آینده شغلی تا چه اندازه در انتخاب رشتههای کنونی تاثیرگذار است؟ هنوز هم میشود با این جمله همیشگی که علم بهتر از ثروت است، دانشجویان را از آینده اقتصادی رشتهای که دارند، صرفنظر کرد؟ ترسیم آینده شغلی برای دانشجویان و تضمین آن تا چه اندازه بر کیفیت علم و تحصیلات دانشگاهی دانشجویان تاثیرگذار خواهد بود؟ سالانه حدود 900 هزار دانشجو فارغالتحصیل میشوند که حدود 650 هزار نفر از این تعداد متقاضی جدید کار هستند. علاوه بر این طی 5 سال آینده، سالانه حدود 250 هزار نفر فاقد تحصیلات دانشگاهی به جمعیت جویای کار اضافه میشوند؛ مسئولان چه توضیحاتی برای این حجم تقاضا دارند؟
هزینه تحصیل به شرط مهارت میارزد
مهدی تقوی، استاد بازنشسته دانشگاه در این رابطه با اشاره به روند غلط برنامهریزی در نظام آموزش عالی برای جذب دانشجو میگوید: اگرچه هزینههای تحصیل در دانشگاه تا حدودی زیاد است اما بحث دانشگاه که میشود، مهمترین نکته کارایی تحصیل و علم و بازتاب تحصیلات دانشگاهی روی بازار کار است. دانشجوی بامهارت سرمایه بزرگی است که هر اندازه بابت تحصیل آن هزینه شده باشد، میارزد. تحصیل در دانشگاه به شرطی که در پی آن یک فعالیت اقتصادی پربازده شکل بگیرد، بسیار مقرون به صرفه است.
علم بازی در دست عدهای منفعتجو
وی توضیح میدهد: بحث دانشگاه و دانشجو که میشود، هزینهها کنار میرود. شاید خیلی از خانوادهها بر سنگینی این هزینهها چشم بپوشند، چرا که همه امید دارند این هزینهها جای دوری نخواهد رفت اما در حال حاضر شرایط بازار کار و اوضاع نابهسامان آن به گونهای شده که برخی سعی میکنند با دلالی و دور زدن شیوههای غیرعلمی از آینده تحصیل برای خود چیزی حاصل کنند. علم و تحصیل بازی دست عدهای شده برای منفعتجویی که نه میشود روی آنها اسم دانشجو گذاشت و نه فارغالتحصیل. با این روند دانشجویان بیشترین ضربه را از بازار کار خواهند خورد. مهمترین ضربه همین نگرانی از پیدا کردن شغل و آینده شغلی مناسب است که گاها باعث ضربه خوردن غرور و عزتنفس دانشجویان است.
روشهای غلط دانشجویان در شروع یک شغل
احمد قاسمی نیز در توضیح دغدغههای دانشجویان به ویژه دغدغههای شغلی آنها میگوید: آنچه در باب مسائل دانشجویی مطرح است، شغل و پیدا کردن کار متناسب با رشته دانشگاهی است. در این رابطه لازم است بازار کار به چند نکته مهم توجه کند؛ اول اینکه موضوع مهمی که از قدیم همیشه بوده، این است که علمی که ثروت ایجاد کند بهتر است. در دنیا هرگز مشکلی بین این دو موضوع نبوده و نیاز به نوشتن انشا در تضاد این دو وجود نداشته است. مفهومی که آموزش داده شده است، ارتباط این دو با هم بود و اینکه چه علمی بهتر است یا چه ثروتی پایدارتر است؛ علمی که به ثروت ختم شود و ثروتی که از علم حاصل شود. مشکل کارآفرینان و دانشجویان ما هنگام ورود به بازار کار بیشتر در زمینه استارتاپ و روشهای شروع شغل است. اگر به بازار درست توجه شود و براساس نیازهای واقعی موجود در بازار نسبت به شروع یا توسعه یک کسبوکار اقدام شود، بیش 95 درصد احتمال موفقیت خواهد داشت.
دورنمای شغلی دانشجویان
وی با تاکید بر اینکه کسبوکارهای ایران دچار ضعفهای علمی است، توضیح میدهد: نکته مهم در کسبوکارهای ایران، ضعف علمی و بینشی افراد درباره کسبوکار و مطالعه ضعیف آنها درباره قوانین و قواعد علمی شروع و توسعه کسبوکار به ویژه در زمینه بازار و بازاریابی حرفهای و تخصصی است. بیتوجهی به تنوع محصول و نیروی انسانی ناکارآمد و... که مهمترین عوامل ناپایداری بیش از 95 درصد مشاغل کشور است. البته موضوعاتی مانند نقش مهم دولت در این ناپایداری شامل توزیع وام، عدم ثبات اقتصادی، سیستم کند و ناکارآمد دولتی، فساد اداری، نقش بیش از 85 درصدی دولت در اقتصاد و تولید موازی با بخش خصوصی و تصدیگری دولت هم باید مورد اشاره قرار گیرد. بازار کار در ایران خالی و کاملا غیراشباع است و ما از بیش از 3 میلیون عنوان شغل در جهان فقط 3 هزار عنوان شغلی را داریم، یعنی مابقی فرصتها خالی هستند که جوانان در هر رشته تحصیلی میتوانند با دانستن آنها بازار غیر رقابتی برای خود ایجاد کنند و در آن کسبوکار با رعایت اصول علمی بازاریابی و کسبوکار حتما انسانی موفق شوند. پیشنهاد من توجه بیشتر در شروع کسب و کار به حوزه مشاغل خدماتی و کسب و کارهای دانشبنیان به معنی واقعی آن و براساس تقاضا و نیاز بازار است. دورنمای خوبی برای دانشآموختگان دانشگاهی حتی در کسب و کارهای جهانی وجود دارد که در ایران کمتر به آن توجه شده است.
ثمانه نادری